همچنانکه در گزارش و قطعنامهی پایانی این کنفرانس آمده است، هم اعضای کنگره ی ملیتهای ایران فدرال و هم سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشری و سایر شخصیتهای سیاسی که در این کنفرانس حاضر بوده، همگی این کنفرانس را مثبت ارزیابی نمودهاند.
و پارلمان اروپا نیز ضمن مثبت خواندن آن،صریحاً اظهار کردهکه:صدای شما(ملل تحت ستم ایران)شنیده می شود و خوشحالی خود را نیز ازاینکه ملیتهای گوناگون ایران، با هم و در کنار هم، با ایجاد فضایی دوستانه و قانونمند، سعی در تعالی حقوق نقض و پایمال شدهی خود هستند نیز ابراز کردهاند.
اما ظاهرا شنیدن صدای مظلومیت ما ملل تحت ستم ایران از سوی مجامع بین المللی به مذاق شونیسم ملت حاکم ،خوش نیامده است.
فاشیسم فارسگرا که خود را نیز باصطلاح چپ و مترقی مینامد، از این که ملل تحت ستم ایران علیه استبداد، زیر چتری بنام کنگرهی ملیتهای ایران فدرال باهم متحدشده و ندای حق طلبانهی ملل مظلوم تحت ستم ایران را به گوش جهانیان میرسانند به هراس افتاده و با تهمتهای بی اساس و افترا به کنگره ملیتهای ایران فدرال و احزاب عضو در جهت تخریب وجهه و اعتبار آنها بر آمده است.
و این کنگرهی به اقرار صریح پارلمان اروپا قانونمند، که متشکل از نمایندگان و مدافعان راستین ملل تحت ستم ایران است را "باتلاق" و باتوهین به شعور سیاسی ملل تحت ستم ایران و اعضای آن"،آنرا ساخته (و فرونت) حزبی خاص" و جریانی در جهت ترویج تنفر و انزجار قومی" مینامد"!
و کینهی خویش را نیز از این چتر ملل تحت ستم ایران پنهان نساخته و بقول خود " یکبار دیگر و مانند همیشه اعلام میدارد که کنگرهی ملیتهای ایران فدرال را محکوم می نماید"!
اتهامات و افتراهای بی پایه و اساس و شونیستانهی فاشیسم فارسگرا در حالیست که نمایندگان ملل تحت ستم عضو این کنگره سالها است که براى برون رفت از بحرانھاى عمیق اجتماعى٬ فرهنگی، سیاسى و اقتصادى حاکم که ماحصل طبیعى حاکمیت رژیمهای استبدادی و تمامیتخواه طى قرنھاى متمادى بر جامعه ایران میباشد، از طریق مبارزه برای نھادینه کردن دمکراسى و اجرای مصوبات و میثاقھاى بین المللى حقوق بشر سازمان ملل متحد و از جمله ضمائم 1993 در این کشور گام بر داشته و مبارزه میکنند .
فاشیسم فارسگرا بهتر است بداند،دوران بیداری ملل تحت ستم ایران دیربازی است که فرارسیده، و دوران انگ زدن و توهم توطئه و تدوام ذهنیتهای وهم آلود، دیگر محلی از اعراب ندارد.
همچنین بهتر است بداند، این نگاه رضاشاهی و مرکز پیرامون شونیستها و رسوبات فکری آنان نسبت به ملل تحت ستم ایران است که نفرت و انزجار تولید کرده و خواهد کرد، نه مبارزه در راه نهادینه کردن دمکراسی در ایران و بازتاب درد و رنج و مظلومیتهای ملت کرد و سایر ملل تحت ستم ایران و مطالبات برحق ملی،سیاسی،فرهنگی و اجتماعی این ملل و نباید این نکته اساسی را نیز فراموش نماید که، با توجه به کثیرالملله بودن و ساختار جغرافیایی،دموگرافی و سیاسی ایران، تا مسالهی حقوق ملی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ملیتهای تحت ستم در ایران نادیده گرفته شود، و تا زمانیکه نیروهای سیاسی ملت حاکم هویت مستقل ملتهای غیر فارس را برسمیت نشناسند و آنرا انکار کنند، دمکراسی در چنین کشوری عینیت نخواهد یافت.
و جنبش آزادیخواهی که در ایران نزدیک به یک سده چه قبل از تجربهی مشروطه و چه بعدازشکست آن و تا حال نیز که برای استقرار دمکراسی و آزادی در تلاش است،بدون اعتراف به این کثیرالملله بودن ایران و تأمین حقوق حقهی این ملیتهای تحت ستم، همچنان باید اندر غم یک کوچه بماند.
بر گرفته از سایت : http://www.heloykurdistan.com
نوشته شده توسط شامان |
لينک ثابت
|پنج شنبه 28 بهمن 1389برچسب:گنگره ملتهای غیر فارس , شووینیسم فارس ,|